صفحه ٢١٩

مقايسه آزاد است و بزرگى حق را طورى مى نگرد كه حق بالاتر از آن است كه بشود آن را وصف كرد. حرف مولوى دقيق است كه مى گويد:

         عقل گويد شش جهت حدّ است وديگر راه نيست             عشق گويد راه هست و رفته ايم ما بارها

عقل نظرش به نسبت ها است ولى دل نظرش به «وجود» است، وجود كه بالا و پائين ندارد، بالا و پائين مربوط به ماهيت است. با دل مى توان به حضرت حق نظر كرد و روزه صفايى به دل مى بخشد كه زمينه ى نظر به حق در آن فراهم مى شود و حقايق برايش روشن مى گردد، در حالى كه «عقل» در اينجا خودش حجاب نورى است و تا از آن نگذريد و ماوراء آن به حقايق نظر نكنيد، حقايق رُخ نمى نمايند.
همان طورى كه بايد دهان را ببنديم تا حرف بى جا نزنيم و بايد چشم را كنترل كنيم تا چشم دل باز شود، بايد از نگاه عقلِ نسبت نگر نيز عبور كرد تا دلِ وجودبين ظهور كند.

ظرفيت قلب در شب قدر
وقتى مشخص شد لازمه ى رؤيت قلبى انصراف از كثرت به وحدت است، بايد بدانيم اين رؤيت، ادب خاص و الفباى مخصوص دارد و با رياضت حاصل مى شود، شما در حد رعايت دستورات شريعت به ميدان بيائيد بقيه اش مربوط به خداوند است. نفرمود: اى روزه داران من مى آيم نزد شما، فرمود: من كه پيش شمايم. اين نشان مى دهد حاصل روزه دارى آن است كه انسانِ روزه دار با رفع حجاب هاى ظلمانى و نورانى، خدايى را