صفحه ٢٠٣

آن را ببينيد، بايد از استعداد ديگرى از نفس ناطقه ى خود استفاده كنيد اگر استعدادِ خاصِ نظر به نور را به ميان نياوريد، نور در منظر شما ظاهر نمى شود. وقتى شما را متذكر وجود نور كردند، با استعداد خاصى آن را مى بينيد، اما نه به آن نحوى كه دست من را مى بينيد. دست من را به كمك نور و با چشم مى بينيد ولى نور را با خودش و از طريق نفس ناطقه مى بينيد. فيلسوفان در تعريف نور مى فرمايند: «النُّورُ ظاهِرٌ بِنَفسِه، مُظهِرٌ لِغَيرِه» نور به ذات خود ظاهر است و در عين حال عامل ظهور بقيه مى باشد، و چون به ذات خود ظاهر است شما هم با ذات خود يعنى نفس ناطقه تان آن را مى يابيد و نه با چشم تان. نفس ناطقه نظر مى كند و آن را احساس مى نمايد، چشم انسان كمك مى كند تا نفس با ذاتِ نور مرتبط شود ولى مثل ديدن دست من نيست كه چشم، تصويرى از آن دست بر روى لكه ى زرد شبكيه بيندازد و پس از انتقال عصب به مغز، نفس ناطقه آماده شود تا صورتى مناسب آن در خود ابداع كند، بلكه نفس ناطقه با ذاتِ نور مرتبط مى شود. به اين معنى مى گوئيم نور را با ساحتى ديگر ملاحظه مى كنيد. چون نور چيزى است كه خودش عين پيدايى است و شما استعدادى داريد كه با عين پيدايى، ارتباط برقرار مى كنيد و جانتان آن را حس كند.

خداىِ جهاد اكبر
يك نوع رؤيت است كه با كتاب و درس و استدلال براى انسان واقع مى شود به نام رؤيت عقلى، اما يك نوع رؤيت است كه با تغيير ساحت براى انسان حاصل مى شود، حال اگر موضوعِ قابل رؤيت، حقايق مجرد