صفحه ٢٠٢

رؤيت در فرهنگ دينى غير از رؤيت در فرهنگ فلسفى است، زيرا يك رؤيت عقلى داريم و يك رؤيت قلبى. رؤيت عقلى همان است كه عقل با مفهوم حقايق عالم و خدا آشنا مى شود و مفهوم حقايق كلى را درك مى كند، در اين جا عقل با خدا روبه رو مى شود اما در حدّ مفهوم خدا. در رؤيت قلبى، جان انسان به تماشاى انوار الهى و اسماء حسناى او نايل مى شود و پرتو نور حضرت حق را از طريق مظاهر در جان خود احساس مى كند.
يك وقت حادثه اى رخ مى دهد و صدايى به گوش شما مى رسد، از اين طريق مى فهميد چيزى در بيرون هست كه عامل اين صدا شده، ولى يك وقت ناظر آن حادثه هستيد. موضوع تماشاگرى انوار الهى را در خطبه هاى توحيدى نهج البلاغه مى توانيد ملاحظه كنيد كه چگونه حضرت اميرالمؤمنين (ع) حق را تماشا مى كنند و طورى موضوع را توصيف مى كنند كه ما را هم به تماشا مى كشانند. حضرت در آن خطبه ها خبر از رؤيت خود نمى دهند بلكه قلبِ مخاطب خود را متوجه حقايقى مى كنند كه خودشان در حال رؤيت آن هستند.
شما اشياء را به واسطه ى نورى كه بين شما و اشياء هست مى بينيد، هرچند متوجه اين نور نباشيد ولى آن نور در منظر شما هست، كافى است كسى شما را متذكر وجود آن نور بكند. در نتيجه نظر شما از اشيايى كه مى بينيد به نورى مى افتد كه سراسر محيط را پر كرده است. براى اين كه نور را ببينيد بايد ساحت خود را از ساحتى كه در آن ساحت، اشياء را مى بينيد عوض كنيد زيرا «نور» مثل دست نيست كه در كنار بقيه ى اشياء