صفحه ١٣٨

قلب هاى صاحب تعقل 
خداوند خطر غفلتِ قلبى و عقلى نسبت به احكام الهى و نبوت انبياء را اين طور گوشزد مى كند كه: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا» «1»
 اى پيامبر اين ها كه نبوت تو را نفى مى كنند آيا سيرى در زمين كرده اند تا با توجه به سرنوشت منكران نبوت، قلبى پيدا كنند كه به كمك آن تعقل كنند؟ پس در فرهنگ دينى، يك نوع تعقل هست كه قلبى است. مى فرمايد: «فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها» اگر به سرنوشت منكران نبوت نظر كنند براى آن ها قلبى ايجاد شود كه بتوانند تعقل كنند. ما اسم اين قلب را قلب محمدى (ص) مى گذاريم. اين عقلى است كه از نور قلب، منور است. به همين جهت در عين تعقل، داراى احساسى است كه حضور حق را در مى يابد و قلبى كه حضور حق را به دست مى آورد، اهل ورع مى باشد. على (ع) مى فرمايند: «العقلُ شجرةٌ أصلُها التُّقى، و فرعُها ألحياءُ، و ثَمرَتُها ألوَرعُ» عقل درختى است كه ريشه ى آن تقوا و شاخه ى آن حيا و ميوه ى آن ورع است. «2» يك وقت ما براساس دستوراتى كه از طرف حزب و گروهمان مى آيد چيزهايى را براى خود حرام مى كنيم، اين حرام و حلالِ حزبى است و منجر به آن نوع وَرعى كه قلب را آماده نظر به حق مى كند نمى شود. اين آن نيست كه قرآن در موردش مى فرمايد: «فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها» كه انسان داراى شعورى شود كه بين فهم و كشف جمع كند.