صفحه ٨٠

امور گم مى شود و هر كس بر اساس فكر خود عمل مى كند. همان طور كه عرض شد: مالك ابن نويره گفت من فقط به اهل البيت زكات مى دهم. خالدبن وليد را فرستادند كه يا زكات بگيرد يا با او بجنگد. خالد، مالك بن نويره را كشت و همان شب با همسر او همبستر شد. اگر مالك و همسرش كافر هم بودند بايد خالد صبر مى كرد تا عدّه همسر مالك تمام شود. وقتى قضيه به گوش ابابكر رسيد و به ابابكر اعتراض كردند كه بايد حدّ زنا بر خالد جارى شود. ابابكر در جواب گفت: شمشيرى را كه در راه خدا به حركت در آمده است نمى گيرم. «1» يعنى آيا شمشير خالد، شمشير خداست! آيا اين افراط در طرفدارى از كسى نيست كه حكم خدا را زير پا گذارده است؟ اين از يك طرف كه چگونه حدّ خدا تعطيل شد. از طرف ديگر شيخ مفيد در ارشاد آورده كه: به عمر خبر رسيد، فلان زن شش ماهه بچّه به دنيا آورده است. عمر گفت: بايد حدّ زنا را بر او جارى كرد چون قبلًا با كسى همبستر شده است. حضرت على عليه السلام گفتند: چه كار مى خواهيد بكنيد؟ چرا به او تهمت مى زنيد؟ مگر در قرآن نمى فرمايد كه حمل و شيردادن 30 ماه است؟ «2» از طرفى در جاى ديگر مى فرمايد: شيردادن 24 ماه است، «3» پس امكان دارد كه كسى شش ماهه بچّه به دنيا آورد، اين جا بود كه خليفه گفت:
 «لَوْ لا عَليُّ لَهَلَكَ عُمَر». «4» البته؛ در