صفحه ٣٩١

كردم». يعنى؛ هر چه اهل البيت عليهم السلام مى گويند حق است و نه هر چه هر كس بگويد. وقتى قرآن مى فرمايد: «مطهّرون به حقيقت قرآن آگاهند»، «1» و فقط اهل البيت عليهم السلام در مقام طهارت خاص هستند؛ «2» پس هر چه اهل البيت عليهم السلام مى گويند حق است و نه هر چه هركس از قرآن بگويد. آرى؛ علماء ما به راهنمايى فرهنگ اهل البيت عليهم السلام در قرآن تدبّر مى كنند و گوهرهاى گرانقدرى را ارائه مى دهند، چون خود ائمه معصومين عليهم السلام فرمودند: «عَلَيْنا بِالْقاءِ الْاصُول وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّفْريع»؛ يعنى بر ماست كه اصول را بگوييم و بر شماست كه حول آن اصول، مسائل را مطرح كنيد. ولى خطر از آن جا شروع شد كه پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در مقابل نظر اهل البيت عليهم السلام عصمت و طهارت فكرى پيدا شد، و حتّى آن خانواده را حذف نمود. آرى؛ هميشه اسلام عزيز بوده ولى هميشه اسلام درست مطرح نشده است و فاطمه عليهاالسلام حساسيت جامعه مؤمنين نسبت به اسلام انحرافى را پديد آورد تا خليفه اوّل بالاى منبر نگويد: «من به نظر خودم عمل كردم»! «3» كه در اين صورت حاكميتِ به ميدان آمده به اسم اسلام خواهد بود، ولى نمايش اسلام نيست و لذا نتيجه اش دورى و دلسردى مردم از اسلام خواهد شد و اين تصور پيدا مى شود كه اسلام كارآيى لازم را براى اداره امور جامعه ندارد.