صفحه ٣٦٥

بايد كرد. آن روحيه اى كه مى خواست به اميد خدا از خود شروع كند، كشور را به جاهايى مى رساند، در حالى كه تئورى دوم مردم را از آن روحيه محروم و به بانك جهانى اميدوار و به نظام جهان وابسته مى كند- همان طور كه كرد- مسئله، مسئله ظريفى است. يك وقت مى گوييم مردم را در امور شركت دهيم تا مردم با سرمايه هاى خودشان كارهاى خودشان را انجام دهند، يك وقت با همين بهانه سرنوشت مردم و كشور را در اختيار چند نفر سرمايه دار بى رحم قرار مى دهيم كه مردم را بچاپند. نمونه اش مدارس غيرانتفاعى است كه بنا بود عده اى به صورت «غيرانتفاعى» آرى؛ غيرانتفاعى، آموزش جوانان را به عهده بگيرند، ولى ديديد كه در بسيارى از موارد خود اين كار يك دكان سودجويى، آن هم طلب سودهاى كلان شد، چون عقايد باطلى پشت قضيه قرار داشت، چون فرهنگى كه كنار آن آمد آنچنان اميد به زمين داشت كه اصلًا از مددهاى آسمان غافل شد، وگرنه بايد همه مدارس غيرانتفاعى ما شبيه مدارسى باشد كه بنيانگذارانش جهت احياء فرهنگ دينى آن را تأسيس كردند.
حضرت مى فرمايند: دو چيز عامل همه مشكلات است؛ يكى عقيده فاسد و ديگرى انگيزه هاى انحرافى. وقتى ما با توجّه به معاد و معنويت، ميل هاى خود را جهت ندهيم، ميل ها و انگيزه ها جهت انحرافى به خود مى گيرند و در اين حالت تمايل به خوبى ها در قلب انسان نمى ماند تا در جهت دفاع از خوبى ها بخواهد جانبازى كند، اين جاست كه به علت آن عقيده فاسد و اين انگيزه انحرافى، دفاع از على عليه السلام متوقف مى شود و