صفحه ٣١٦

مى دهند و در آخر كار خود بنى صدر هم مجبور شد با خوارى از ايران فرار كند. خداوند حاكميت را مخصوص خود مى داند و مى فرمايد: «فاللهُ هوَ الْوَلي» «1»
 يعنى؛ فقط خدا ولى است، پس هر خليفه اى كه مسير خلافتش، جريان ولايت حضرت پروردگار است، خلافتش حق است و كارش نتيجه مى دهد، و چنين كسى يا بايد خود امام معصوم باشد و يا بايد كسى باشد كه فرهنگ امام معصوم را حاكم و جارى كند، وگرنه خلافتش حق نيست و لذا به نتيجه اى كه بايد برساند، نمى رساند، چه خلافت باشد، چه غير خلافت. لذا حضرت زهرا عليهاالسلام در ادامه مى فرمايند:
325، 324-  «مَوْسُومَةً بِغَضَبِ اللهِ وَ شَنارِ الْابَدِ»
يعنى؛ اين نوع حاكميت، نشان از غضب خدا دارد و موجب ننگ ابدى است.
حالا تا چه موقع در كشورهاى اهل سنت مى توان از فضاى نقد و بررسى حادثه صدر اسلام جلوگيرى كرد؟ بالاخره اگر جوانان مسلمان اهل سنت روح جستجوگر خود را به كار ببرند، مى توانند نه تنها گرفتار اختلاف بين شيعه و سنى نشوند، بلكه ماوراء اين اختلاف ها به احياء اسلام راستين فكر كنند و به جاى اصرار بر مشروعيت حق حاكميت خلفا، سعى در بازبينى موضوع نمايند. بعدها بسيار تلاش شد تا چهره خليفه اوّل و دوم و سوم را بازسازى كنند و حتّى رواياتى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در مورد على عليه السلام فرموده اند را جعل و براى خلفا هم مطرح كردند، «2» ولى سخنان فاطمه عليهاالسلام