صفحه ٣١٤

وگرنه در آن شرايطى كه هنوز عهد جاهليت نمرده است، كوچك ترين انتخابِ انحرافى به زودى جاى خود را باز مى كند، همچنان كه با انتخاب يزيدبن ابوسفيان (برادرِمعاويه) در زمان خليفه اول، راه حضور بنى اميه بر كلّ جامعه اسلامى هموار شد و فاطمه عليهاالسلام قبل از به فعليت رسيدن چنين فاجعه اى از آن آگاه بود و در حاكميت ابابكر، حاكميت بنى اميه را مى ديد و اين است كه حضرت زهرا عليهاالسلام مى فرمايد: ننگ اين عملِ شما باقى خواهد ماند و اين مسير به كارهاى زشتى خواهد كشيد.
323- «باقِيَةَ الْعارِ» يعنى؛ ننگ اين عملِ شما باقى خواهد ماند. چيزى را شروع كرديد كه خودتان هم از نتايج آن گريزانيد، ولى متوجّه نتايج زشت آن نمى شويد. پس از چندى ابابكر گفت: «اقيلُوني فَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِيٌّ فيكُمْ» «1»
 يعنى؛ مرا رها كنيد كه من بهتر از شما نيستم، در حالى كه على در بين شماست. ولى اين حرف هرگز به معنى ترك خلافت نبود، بلكه وسيله اى بود براى خارج شدن از مسئوليتى كه به دوش مى كشيد و لذا عمر در زمان خلافت خود گفت: «انَّ بَيْعَةُ ابي بَكْرٍ فَلْتَةٌ فَقَدْ كانَتْ كَذلِكَ غَيْرَ انَّ اللهَ وَقي شّرَّها» «2»  يعنى؛ بيعت با ابابكر يك اشتباه بود، خدا ما را از شرّ آن در امان دارد. صاحب عِقدالفريد مى نويسد: «چون عمر خنجر خورد، به او گفتند: اى كاش براى خود خليفه اى معين مى كردى. گفت: پس از آن كه آن سخنان را بر شما گفتم، تصميم داشتم كه سزاوارترين مردى را كه اگر بر شما حكومت كند شما را بر طريق حق