صفحه ٢٩١

311- «وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضّيقِ بِالسِّعَةِ» و از تنگناى زندگى سخت به فراخناى آسايش آن رسيده ايد.
شما فكر كرده ايد كه از سختى ها درآمده ايد و به آسودگى رسيده ايد و نتيجه گرفتيد كه ديگر مبارزه تمام شد؟ پيش خود گفتيد كه اگر على عليه السلام حاكم شود، دوباره اوّل ماجراست، لذا او را رها كرديد و كسانى را جاى او نشانديد كه ديگر راحت باشيد؟ غافل از اين كه اگر دست از على عليه السلام كشيديد، از اسلام و از عزّت و كرامت حقيقى دست كشيده ايد. بعضى ها همين امروز وقتى مى خواهند به كانديدهاى مجلس يا رياست جمهورى رأى بدهند، مى گويند: اگر اين حزب الهى ها رأى بياورند، نه خودشان نان حسابى مى خورند، نه اجازه مى دهند ما نان حسابى بخوريم، پس بايد به كسى رأى بدهيم كه هم خودش بخورد و هم چيزى به ما برسد. حالا نتيجه اين تصوّرات و خيالات چيست؟ ممكن است يك بهره اندكى از دنيا عايدشان شود ولى خودشان و خانواده شان روسياه و بى آبرو مى شوند، زن و دخترشان كم كم از عفاف و پاكدامنى خارج مى گردند و پسرشان به افتضاح ديگرى كشيده مى شود و زندگى شان سراسر آلوده مى گردد. در حالى كه اين ها قبلًا اهل مبارزه و جنگ و جهاد و ايثار بودند ولى فراموش كردند كه سختى حكومت علوى نجات دهنده و آرامش بخش است و زندگى در زير سايه چنين حكومتى عزّت حقيقى و رفاه واقعى را به دنبال دارد و آن عين اسلام است.
313- «وَ دَسَعْتُمُ الَّذي تَسَوَّغْتُمْ» و آنچه را فرو برده بوديد، استفراغ كرديد.