صفحه ٢١٠

تحقيقات خود مى گويد: اساساً مسلمان شدن خليفه اول و دوم و اطرافيانشان مثل اباعبيده جرّاح و سالم- غلامِ حذيفه- در مكّه و در يك  زمان خاص و به شكل گروهى، يك نقشه سياسى بود نه يك انتخاب قلبى و الهى. در واقع ايشان مى خواهد بگويد اين ها از اوّل با يك تحليل سياسى كه نسبت به آينده اسلام، داشتند. به صورت باندى مسلمان شدند، تا رهبرى آينده را به دست گيرند و به همين جهت هم از همان اوّل براى چنين كارى برنامه ريزى كرده و جوانب كار را براى خود آماده نموده بودند، ولى در برنامه شان جانب اعتراضِ قداست شكن فاطمه زهرا عليهاالسلام را در نظر نگرفته بودند و لذا غافلگير شده و مجبور شدند عكس العمل هاى تندِ پيش بينى نشده اى از خود نشان دهند.
فاطمه زهرا عليهاالسلام در سخنان خود بعد از آن كه فرمود: شما نه تنها نگذاشتيد شرايط آماده شود، بلكه شعله ور شدن آتش هاى فتنه را دامن زديد، مى گويد: «وَ تَسْتَجيبُونَ لِهِتافِ الشَّيْطانِ الْغَوِيِّ»؛ يعنى و براى اجابت كردن بانگ شيطانِ گمراه، آماده بوديد. يعنى شما اولًا؛ در يك جريان شيطانى قرار گرفتيد. ثانياً؛ از قبل اين آمادگى را در خود به وجود آورده بوديد «وَ اطْفاءِ انْوارِ الدّينِ الْجَلِيِّ» و از قبل براى خاموش كردن انوار دين روشن الهى آماده بوديد. گفتن اين جمله در آن شرايط خيلى جرأت مى خواهد. كافى است كمى روى شخصيت امثال خليفه اول در آن زمان فكر كنيد تا ببينيد اين جملات چه قدر نقش آفرين بود. مورّخين در رابطه با سيماى ابابكر مى نويسند كه او ظاهرى آرام و مقدّس داشت، به راحتى اشك مى ريخت و بقيّه را تحت تأثير قرار مى داد و به اصطلاح ما، پيرمرد خيلى