صفحه ٢٠٧

كه موجب توجّه قلب ها به اوست، خارجش مى كنيم «1» و اگر هم به جدّ به مقابله برخاست و قبايل اوس و خزرج هم به كمكش آمدند، نهايت اين مى شود كه مملكت اسلام دو قسمت مى شود، نيمى براى ما و نيمى براى بنى هاشم و طرفداران على عليه السلام. غافل از اين كه على عليه السلام به اسلام مى انديشد و متوجه است كافى است يك جنگ داخلى در بين مسلمانان صورت بگيرد، در آن صورت ديگر اصل اسلام از دست مى رود. و لذا وقتى ابوسفيان در همان روزهاى اول خلافت ابابكر به على عليه السلام گفت دست بيعت به من بده تا در پشتيبانى تو تمام اين صحرا را از لشگر پر كنم. حضرت فرمودند: «امواج فتنه را با كشتى نجات بشكافيد و ...» «2» و حضرت دعوت او را كه بيشتر قصد تفرقه در بناى نوپاى جامعه اسلامى داشت، پس زدند. به هر حال مى خواهم عرض كنم كه حساب هر چيزى را كرده بودند و براى خنثى كردن هر كدام هم برنامه اى داشتند، ولى يك حساب را اصلًا نكرده بودند و آن حضور فاطمه زهرا عليهاالسلام بود، يك مرتبه فاطمه زهرا عليهاالسلام با آن قداست خاصّى كه همه در مقابل آن سر تعظيم فرود مى آوردند، به صحنه آمد و همه نقشه ها را در هم ريخت و ابابكر و عمر را