صفحه ١٧١

منعقد شد كه چند بند داشت، يكى اين كه قرار شد مسلمانان به مدينه برگردند و سال آينده آزادانه به زيارت خانه خدا بيايند. حالا مسلمانان با شتر و گوسفند خود كه براى قربانى كردن آورده بودند، بايد برمى گشتند. شرط ديگر در آن صلح نامه اين بود كه اگر يكى از افراد قريش اهل مكه اسلام آورد و بدون اذن بزرگ تر خود از مكه فرار كرد و به مسلمانان پيوست، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بايد او را به سوى قريش بازگرداند، ولى اگر فردى از مسلمانان به سوى قريش بگريزد، قريش موظف نيست او را به مسلمانان تحويل دهد. عده اى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به ايشان اعتراض كردند كه اين چه شرطى است؟ گفتند اى پيامبر: آيا اين وَحى است يا نظر خودتان؟ حضرت فرمودند: نظر خودم است. اين ها گفتند ما اين شرط را قبول نداريم، ما با اين شرط در مقابل مشركين خوار و ذليل شديم. اين ها توجه نداشتند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم طبق وحى الهى از روى هوا و هوس حرف نمى زنند. «1» پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمودند: مسلمانى كه از زير پرچم اسلام به سوى شرك فرار كند عملًا اسلام را از جان و دل نپذيرفته و به درد ما نمى خورد ولى پناهندگان به مدينه را اگر تحويل مى دهيم اطمينان داريم كه خدا وسيله نجات آنها را فراهم مى كند. بالاخره حرف پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را پذيرفتند. مدتى گذشت و يكى از كسانى كه در مكه مسلمان شده بود و تحت فشار بود به نام «ابوبصير» از مكه فرار كرد و به مدينه آمد، قريش بلافاصله پشت سر او كسانى را به سوى مدينه فرستادند كه بايد طبق قرارداد او را تحويل دهيد. حضرت هم تحويل دادند. هرچه مسلمانان