صفحه ٧٦

«وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُوني اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ» ؛
و پروردگار شما گفت: بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را، آنان كه از پرستش من استكبار ورزند بزودى با سرافكندگى به دوزخ درآيند.
اكنون مى‌خواهيم بدانيم كه استكبار از دعا به چه معناست. رويگردانى از دعا به سه صورت قابل تصور است:
1ـ گاهى انسان به دليل غفلت، از دعا خوددارى مى‌كند؛ ضعف ايمان باعث غفلت او از رفتن به درِ خانه خدا شده است. بنابراين، در مشكلات، ابتدا به سراغ اسباب مادّى مى‌رود و به مسبب الاسباب توجّهى ندارد؛ مثلاً، هنگام بيمارى به جاى آنكه اول متوجّه خدا شود، به سراغ دكتر و دوا مى‌رود. چه بسا، اگر كسى او را متوجّه اين موضوع گرداند خود نيز اعتراف مى‌كند. اين عدم توجّه به خدا ناشى از استكبار نيست، بلكه به دليل ضعف ايمان است.
2ـ گاهى انسان به دليل شبهاتى كه برايش پيش آمده از دعا خوددارى مى‌كند؛ مثلاً، شنيده است كه خدا سنّتهاى لايتغيّرى دارد و بايد از آنها پيروى كرد. به عبارت ساده تر، چنين فهميده كه خداوند براى هر دردى درمانى قرار داده است لذا، با خود مى‌گويد: دعا يعنى چه؟ سر درد را بايد با فلان دارو مداوا كرد، نه با دعا. اين عقيده نيز ناشى از استكبار فرد نيست، بلكه از نقص ايمان او سرچشمه مى‌گيرد؛ خدا را بدرستى نشناخته و رابطه جهان را با خدا به دقّت درك نكرده است، درك او از توحيد ضعيف مى‌باشد و تأثير واقعى دعا را درست نفهميده است.