صفحه ٢٦

موجوداتى كه محدود، مشروط و نيازمند هستند چيز ديگرى باشد كه به وسيله ارتباط با آن، وجود آنها تحقّق يابد؛ اما اينكه ويژگيهاى آن چيز چيست و چه اثرى مى‌تواند داشته باشد، بوسيله قانون علّيت اثبات نمى‌شود. به عبارت ديگر، شناخت علّتهاى خاصّ هر پديده از قانون علّيت بدست نمى‌آيد. همچنان كه گفته شد، شناخت علّتهاى خاص كار تجربه و علم است و قانون علّيت قانونى عقلى است و مقدّم بر تجربه و مستقل از آن.
به عنوان مثال، فرض كنيد دانشمندى در آزمايشگاه، با تغيير شرايط، در صدد كشف علل پديده اى است، ناگهان پديده جديدى رخ مى‌دهد؛ مثلاً، نورى مى‌جهد، صدايى مى‌آيد يا پديده مادّى ديگرى اتفاق مى‌افتد. به محض ديدن يا شنيدن، از وجود آن پديده مطّلع مى‌شود و مى‌فهمد كه آن پديده بى علّت نيست. او اين مطلب را طبق قانون عقلى علّيت، مى‌فهمد و به تجربه هم نيازى نيست؛ اما اينكه علّت پيدايش اين پديده چيست، عقل به خودى خود نمى‌تواند آن را مشخص كند وگرنه هيچ گاه به تجربه احتياجى نبود و عقل به تنهايى كافى بود كه بگويد علّت پيدايش فلان پديده چيست. بلكه يافتن علّت پيدايش اين پديده به تجربه و آزمايش نياز دارد. پس شناخت علّتهاى خاص كار تجربه و علم است نه عقل.
برخى از افراد وقتى علّت يك پديده مادى را نمى‌شناسند يا در حوزه تجربه آنها چيزى كه بيانگر چگونگى به وجود آمدن اين پديده باشد، نمى‌يابند توهّم مى‌كنند كه قانون علّيت استثنا پذيرفته است.
امروزه بعضى از فيزيكدانها چون نتوانسته‌اند علّت پاره اى از