صفحه ١٣٧

«به عزت و جلالم و مجد و رفعتم بر عرش سوگند، هركس به غير من اميدوار باشد اميد او را به يأس مبدل خواهم كرد و در نزد مردم لباس خوارى به او خواهم پوشاند و او را از نزد خود دور خواهم ساخت و به وصال خود نخواهم رساند. آيا در مشكلات به جز من اميد بسته است، در حالى كه مشكلات در دست من است؟ و به جز من دل بسته است و در خانه ديگرى را مى‌كوبد، در حالى كه كليد همه درهاى بسته به دست من است و در خانه من به روى آنكه مرا بخواند باز است؟ چه كسى را مى‌توان يافت كه در گرفتاريهاى خود به من اميدوار بوده، ولى اميدش را نوميد ساخته ام؟ و چه كسى را مى‌توان يافت كه در امر مهمش به من دل بسته بوده ولى او را محروم ساخته ام؟... .»(85) 
بنابراين بايد تنها و تنها به خدا اميد داشت. و معناى اميدوارى به خدا آن است كه همه نيروها را از خدا بدانيم و آنها را به كار گيريم و توجه داشته باشيم كه تا اراده خدا در كار نباشد كارى انجام نمى‌گيرد؛ بايد نزد پزشك رفت و دارو مصرف كرد، ولى شفا به دست خداست. اگر خدا نخواهد تشخيص پزشك درست از كار در نمى‌آيد و داروى ديگرى تجويز مى‌كند، يا با درست بودن همه وسايل شفا حاصل نمى‌گردد. اين بدان معنى نيست كه نيازى به مراجعه به پزشك نمى‌باشد. در همان حال كه به خدا اميدواريم، بايد به دستور پزشك هم عمل كنيم؛ زيرا اينها از وسايل و مجارى فيض الهى‌اند. در هر حال شفا از جانب اوست.
اتكاى به خدا يعنى ايمان به اينكه همه امور و اسباب آن به دست