يَرْجُوا الْعِبادَ فِى الْصَّغيرِ فَيُعْطِى الْعَبْدَ ما لا يُعْطِى الرَّبَّ.
به گمان خود مدعى است كه به خدا اميدوار است. به خداى بزرگ [سوگند ] دروغ گويد. چرا اميدوارى او در كردارش ظاهر نمىشود؟ هر كه اميدوار است اميد او در كردارش آشكار است... در كارهاى بزرگ به خدا اميد بسته است و در كار خُرد به بندگان، پس حق بنده را ادا مىكند و حق خدا را نه چنان. چه شده است كه بايد در حق خدا كوتاهى شود و كمتر از حق بندگان رعايت گردد!(83)
حضرت مىفرمايد: اگر كسى به چيزى اميدوار باشد براى رسيدن به آن تلاش مىكند. اميد، انسان را به تكاپو و تلاش وا مىدارد. جوان محصّل به اميد اينكه با گرفتن مدرك شغل مناسب و موقعيت اجتماعى خوبى به دست آورد، سالها زحمت مىكشد، شب و روز، گرما و سرما، رنج دورى از وطن و... را تحمل مىكند. چرا؟ چون اميد دارد با گرفتن فلان مدرك موقعيت مناسبى بدست آورد. پس اميد مايه حركت است نه رخوت و تنبلى.
برخى به بهانه اينكه به خدا اميد دارند، شانه از هر تكليفى خالى مىكنند. نه در انجام مستحبات كوشا هستند و نه در ترك مشتبهات. وقتى از آنها سؤال شود در پاسخ مىگويند، رحمت خدا وسيع است. خدا با رحمتش با ما رفتار خواهد كرد، نبايد از فضل خدا مأيوس بود! آيا اميد اينها به خدا از اميد اوليا و انبيا بيشتر است؟ آن بزرگواران با اينكه نهايت اميدوارى را به خدا داشتند در عين حال از انجام كوچكترين اعمال كوتاهى نمىكردند. آيا اميد و رجاءِ ما از اميد آنها بيشتر است كه بدون
بر درگاه دوست
شرح فرازهایى از دعاى افتتاح