صفحه ١١٢

مى سازد و رابطه او را با خدا قوت مى‌بخشد.
فرض كنيد در يك موقعيت سخت (مثلاً زمانى كه به پول، دكتر و دارو نياز است، ولى بدانها دسترسى نيست) بيمارى سختى براى انسان يا يكى از افراد خانواده او پيش آيد، بطورى كه اگر به سرعت اقدام نكند، خطرى جدى متوجه او مى‌شود. در اين وضعيت، او به هر وسيله اى دست مى‌زند راه نجاتى نمى‌يابد. لذا، گرفتارى را بخوبى درك مى‌كند. در اين هنگام كه به هيچ چيز دسترسى ندارد و همه راهها به روى او مسدود شده و نزديك است كه كاملا مأيوس گردد و به بلا تن در دهد، به گونه اى مشكل او حل مى‌شود و، از مهلكه و گرفتارى نجات مى‌يابد.
اين گونه حوادث، كم و بيش، در زندگى هر كس رخ مى‌دهد، لكن غالبا آنها را اتفاق و تصادف به حساب مى‌آوريم، نه مشيت خدا. وقتى هم كه مشكلمان بر طرف مى‌گردد توجه نمى‌كنيم كه لطف خدا شامل حالمان گرديده است. اگر هم آن را به خدا نسبت دهيم، تنها يك لقلقه زبان است و اين مطلب را به دل باور نداريم، در صورتى كه لطف او بوده كه شامل حال ما گرديده و مشكل ما را برطرف كرده است.
اصولا در نظام آفرينش، هر آنچه واقع مى‌شود، چه مثبت و چه منفى، همه به اراده الهى است و هيچ چيز بدون اراده او رخ نمى‌دهد. اگر نعمتى به انسان مى‌رسد به خواست و اراده خداست، اگر بلايى نيز از او رفع مى‌گردد به امر خداست. او اسباب و شرايط كار را فراهم آورده است، خواه آنها را بشناسيم و خواه نشناسيم، چه اسباب عادى فراهم باشد و چه فراهم نباشد. اما اگر مشكلات ما با اسباب غير عادى حل شود مورد