صفحه ٥١

مطرح مى سازيم، غافل از اينكه ارائه كنندگان اين نظريه ها، نه هرگز خود پشت تريلى و كاميون نشسته اند و نه هرگز اضطراب ناشى از سرگردانى فرزندانشان را در مهد كودك ها يا پشت درهاى بسته خانه ها براى لحظه اى تجربه كرده اند.
جنبش بسيار قوى و فعال «فمينيسم» در سراسر جهان، با ترفندهاى گوناگون توانسته است زنان را از وظيفه اصلى خود يعنى «مادرى كردن» و «ايجاد تعادل و آرامشِ محيط خانواده به عنوان اصلى ترين نهاد اجتماعى» جدا كرده و به كارهاى ظاهراً مهم و در واقع نمايشى بگمارد. بديهى است ارتقاى سطح سواد و بينش سياسى و اجتماعى در زنان، به تقويت روحيه خود باورى و استقلال در جامعه مى انجامد، اما بن بست هايى كه بر سر راه بشر امروز قرارگرفته به نيكى نشان مى دهد كه وانهادن وظايف اصلى زن و مرد به نهادهاى ديگر يا به يكديگر و جابجايى ارزشهاى حقيقى با ارزش هاى صورى، حاصلى جز اضطراب دائمى، فرار از ارزش هاى اخلاقى، اتلاف وقت و عمر و نهايتاً آشفتگى ها و بى سرو سامانى هاى عميق، نداشته است. فرزندان در خانه هاى عارى از حضور و گرماى وجود مادر، گرفتار انواع نگرانى ها و اختلافات روحى شده اند كه نهايتاً به گسترش بزهكارى ها، بى بند و بارى ها و اعتياد به مواد مخدر منجر شده است.
زنان در چنين شرايطى به كلى از ويژگى هاى مادرانه ى تعديل كننده و ملاطفت آميزِ خود به دورافتاده و تبديل به موجوداتى مضطرب و زياده خواه شده اند تا از رهگذر ارضاى نيازهاى روحى از طريق مصرف بيشتر، در خدمت پركردن جيب هاى سرمايه داران قرار گيرند