صفحه ٢٨٤

هيچ كس تلاش نمى كند نور «مودّت و رحمت» را كه خداوند به والدين داده است، پاس دارد و به اندك حادثه اى آن مودّت و رحمتِ خدادادى زير پا گذارده مى شود و نگران قهر و غلبه كدورت در فضاى خانه نيستند و هيچ كس نگران فرو ريختن سراى بقاء و خانه سُكنى نيست، آيا بشر نياز به بقاء و سُكنى ندارد؟ آيا در جايى غير از خانواده مى توان آن را سراغ گرفت؟

خانواده؛ زمينه ى وجودى آرامش بخش 
انسان اگر هدف از زيستن را كه عبارت است از، «در قرب حق قرار گرفتن»، بشناسد، جايگاه خانواده را در راستاى هدفِ زيستن خود ارج مى نهد، چرا كه انسان هيچ گاه نمى تواند منقطع از «زمينه وجودى آرامش بخش»، بودنِ منطقى خود را ادامه دهد، و از طرفى قابل دسترس ترين عالَم براى يافتنِ «زمينه وجودى آرامش بخش» خانواده است.
انسان ابتدا در خانواده جاى مى گيرد و احساس قرارگرفتن در سُكنى را پيدا مى كند و سپس انسانيت خود را مى سازد، وگرنه در روزمرّه گى ها استحاله مى شود و بدون آن كه به يك خودِ حقيقى دست يابد، گرفتار يك خودِ منتشر و پراكنده مى گردد و از اصل زيستن، كه هيچ اضطرابى در آن نيست، محروم مى شود و در اين حال، انديشيدن از زندگى انسان رخت برمى بندد، چرا كه روشن شد در مسكن و آرامش است كه امكان انديشيدن فراهم مى شود، پس آن كس كه نتواند در خانه خود به سكينه