صفحه ٢٤٤

از جمله پيش فرض هاى ناصواب فمينيستى، پست پنداشتن زاييدن و تربيت فرزند و همسردارى، براى زنان است. در اين عقيده، گذشته زنان در تاريخ- به عنوان مادران- بى ارزش قلمداد شده است و چنين تلقى مى كنند كه در طول تاريخ توسط مردان، به زنان ظلم شده است و زنان مجبور شده اند در خانه بمانند و همسردارى و مادرى كنند كه به واقع بايد گفت چنين قضاوتى نسبت به گذشته زنان توسط مدافعان حقوق زن، ظلم مضاعفى است به زن. راستى در افتخارات گذشته تاريخ، زنان هيچ كاره بودند؟! اين است نتيجه دفاع از حقوق زن؟

تن هاى زنانه و ذهن هاى مردانه 
اصولًا «مرد انكارى زن» و نگرش مردوار به حيات و مناسبات انسانى، به معنى تنزل دادن شأن زن از جايگاه رفيع انسانى اوست. چرا كه لازمه «انسان بودنِ» زن، «مردشدن» او نيست، بلكه بايد زن را در معيارهاى انسانى تعريف كرد نه با معيارهاى مردبودن.
امروزه «مرد انگارى زن» تحت عنوان فمينيسم، زن را از خود بيگانه ساخته، به طورى كه ديگر نه زنان مى توانند زن باشند و نه مرد، و لذا به ورطه بحران شخصيت دچار شده اند و در اين حالت، زنان از كارآيى و ايفاء نقش هاى ثابت و مؤثر ساقط مى شوند. و ديگر در اين حالت زن از خود تعريف مشخصى ندارد، نمى داند زن است يا مرد، مسلمان است يا غير مسلمان، ايرانى است يا غربى، گاهى اين است و گاهى اين نيست، نمى داند دنبال افكار خودش باشد يا نه، حتى نمى داند بايد لباس مردها را