صفحه ٣٣

كلى خانواده براى رساندن آن خانواده به فضايى كه اعضاء در يگانگى با همديگر نظرها را به سوى حضرت احد بيندازند و ديگرى تكليفش مى شود كمك كردن و پذيرفتن تمنّاهاى مسئول خانواده براى اين كه خانواده به وحدت مطلوب برسد. در راستاى چنين هدفى است كه زن احساس مى كند با تمام وجود در تحقق آن هدف در صحنه است. اگر خدا محور شد يكى مثل ملوانى كه مى خواهد اين كشتى را به ساحل برساند، تكليفش مى شود دستوردادن، و يكى تكليفش مى شود پذيرش دستورات ملوان، تا در رساندن كشتى به ساحل سهيم باشد. وقتى هر كدام بر اساس اصول شرعى جايگاه و وظايف خود را تعريف كنند هيچ كدام منيتى ندارند. اختلاف و دوگانگى وقتى است كه هر كدام يك منِ جداگانه داشته باشند. نه آن كه هر كدام منِ خود را در وظايف شرعيه ذوب كرده باشند. آرى وقتى مَن وسط باشد آن كه قدرتش بيشتر است حاكم مى شود و آن كه ضعيف تر است محكوم مى گردد.

زنان و تضاد با خود
اگر زن و شوهر دو مَن شدند جنگ شروع مى شود و احساس بنده اين است كه در نگاه غربى شرايطى به وجود آمده است كه به اسم احقاق حقوق زن، منيت زنان فربه شده، آن وقت دو من، در خانواده به وجود مى آيد كه نتيجه آن متلاشى شدن خانواده است.
اگر در صحنه خانواده دو من پيدا شد و هر دو همسر خواستند رئيس باشند، دو رقيب مى شوند روبه روى هم. اگر زنان قبول و پذيرش را معناى