صفحه ٣٨

بدان دست مى يافت، محروم شد. در اين حال نه ديگر مردْ خادم خانه است، در لباسِ مسئول، و نه زن خادم خانه است در لباسِ تبعيت. هر دو خادم من خود شدند و فعّال براى غلبه بر ديگرى، و تلاش براى غلبه بر همديگر را زندگى پنداشتند و از زندگى باز ماندند. زندگى آن است كه در كنار هم روحانيت يك ديگر را رشد دهيم و تحقق چنين زندگى با پذيرش ارزش تقوا ممكن است و نه با پذيرش ارزش پول و پُز.

همسران و انتقام از هم 
اگر تقوا به عنوان مقصد اصلى زندگى، مورد غفلت قرار گيرد همه چيز وارونه مى شود. قرآن مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛ «1»
 اين آيه مى فرمايد خداوند شما و گذشتگان را خلق فرمود و دستور به عبادت و بندگى داد تا متقى شويد، روشن مى كند كه مقصد خلقت تقوا و حاكم شدن حكم خدا بر تمام ابعاد انسان است. حال اگر در زندگى چنين رويكردى مورد نظر باشد، همه ى دستورات دين جاى خود قرار مى گيرند و زن و مرد نيز از وظايفى كه خداوند به عهده هر كدام قرار داده است، راضى اند. اما وقتى از اين موضوع غفلت شود، زن و مرد رقيب همديگر قلمداد مى شوند، در اين حالت زن حس مى كند مرد براى او يك شئ مزاحم است كه جلو فعاليت هاى او را مى گيرد، چون منِ او را كنترل مى كند، و مرد هم نسبت به زن چنين احساسى دارد. هر دو يكديگر را شيئ مزاحم مى دانند و چون