صفحه ١٠٥

مى رود، و آشفتگى هاى شديدى در روح زن به وجود مى آيد كه در نهايت موجب سقوط خانواده مى شود.

         مرغى كه خبر ندارد از آب زلال             منقار در آب شور دارد همه حال 

ما نمى دانيم با اين شعارهاى وارداتى از غرب چه نتيجه اى حاصل جامعه ى ما و زنان ما مى شود. نه زنان ما مى دانند چه عظمت هايى را از دست داده اند و نه مردهايمان مى دانند چگونه فضاى امن و پاك خانه از دست مى رود.

محروميت بزرگ 
حضرت مى فرمايند: اگر مى توانى كارى كن كه غير تو را نشناسند. اين توصيه مسلّم به اين معنى نيست كه پدر و برادر شما را هم نشناسد بلكه منظور آن است كه گرفتار موضوعاتى از اجتماع نشود كه مربوط به حوزه مردان است و از اين طريق دغدغه هايى وارد زندگى خصوصى شما شود كه روح زنان را آزار مى دهد. به همسر شما چه مربوط است كه در اداره و بازار رقيب شما چه كسى است؟ به همين جهت در ادامه مى فرمايند: «لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا»؛ كارى كه بيش از توانايى زنان است بر دوش آن ها مگذار. به عبارت ديگر امورى كه موجب فشار روحى به زن است بر آن ها وارد مكن، چون زنان مانند گُل بهارى اند و نه قهرمان. بر عهده مردان قرار داده كه براى زنان امنيت و آرامش روحى و جسمى فراهم آورند تا جامعه به نتايجى كه بايد از جانب زنان برسد، برسد. زيرا به همان اندازه كه بستر آرامش روحى و جسمى زن از دست رفت، به همان