صفحه ٢٤٨

به ايشان مى گويند: بايد بى هوش تان كنيم چون بايد بيست دقيقه پلك نزنيد، مى فرمايند: نيازى نيست من چشم خود را باز نگه مى دارم و ايشان حدود نيم ساعت چشم خود را باز نگه داشتند تا آن را عمل كنند. ما يك خار و خاشاك نزديك چشم مان مى آيد آنچنان واهمه فعال مى شود كه بر خلاف اختيارمان، چشم مان بسته مى شود، حالا مى خواهند چشم علامه «رحمةالله عليه» را جرّاحى كنند آقا چشم خود را باز نگه مى دارند! كسى مى تواند اين اندازه روى چشم خود تمركز كند كه دلش جاى ديگرى نرود و كاملًا در اختيار اراده اش قرار داشته باشد. بنده اگر بخواهم الآن روى موضوعى تمركز كنم، همين كه مى خواهم تمركز كنم خطوراتى وارد مى شود و بر خلاف اراده ى من ذهنم را متوجه امورى ديگر مى كند و همين منجر به آن مى گردد كه تمركزم از دستم برود. اگر كسى بخواهد نيم ساعت تمركزكند كه چشم خود را باز بگذارد، بايد قلب خود را در مقابل وَهميات و خطورات، در كنترل كامل داشته باشد. اين نشان مى دهد كه مى شود قلب را در كنترل گرفت، راهش انصراف نفس ناطقه است از امور كثير به حقيقت واحد هستى- يعنى خدا- و در ذيل نظر به حضرت حق و به دستور او، نفس ناطقه را از نظر به غذا آزادكردن كه همان روزه دارى است، در اين راستا است كه گفته مى شود: «اگر رويكردمان از كنترل غذاخوردن به كنترل انديشيدن باشد ديگر خيالات مزاحم نيست».
ما به اندازه اى كه نمى توانيم تمركز كنيم، ضعيف هستيم. زيرا در عدم تمركز، خودمان در اختيار خيالات و وَهميات هستيم و از رجوع به