صفحه ٢٢٧

شروع مى شود كه آن عبارت است از پرهيز از نظر و توجه كردن به آنچه كه رضايت خدا در آن نيست، چون گفتيم مقصد روزه، رؤيت است پس بايد براى رسيدن به رؤيتِ حق از رؤيت هاى غيرالهى، روزه بگيريم. چرا كه روزه از خداست و بايد تمام توجه به خدا باشد تا تَشبُّه به خدا حاصل شود. در آن روايت قدسى فرمود: «الصَّوْمُ لي وَ أنَا اجْزي بِه» «1» روزه از من است و خود من جزاى روزه دار هستم. وقتى خدا مى خواهد خودش را به ما بدهد، حجاب بين ما و او رفع مى شود و توان نظر به اسماء الهى برايمان حاصل مى شود. آيا نتيجه و پاداشى از اين بالاتر براى انسان سراغ داريد؟! همه ى آرزويمان اين است كه «اى خدا! خودت را به ما بده» حافظ مى گويد: خدايا! وقتى من سراغ تو آمدم، من را به بهشت حواله نده كه از ارتباط با خودت محرومم كنى:

         از درِ خويش، خدايا به بهشتم نفرست             كه سركوى تو از كون ومكان ما را بس 

خيلى فرق است كه آدم روزه بگيرد تا به بهشت برود با اين كه روزه بگيرد تا به اسماء الهى برسد و جانش در معرض اسماء الهى قرار گيرد «2» بنده قصد ندارم از مقامات و مراتبى بگويم كه به من و شما مربوط نيست، آنچه عرض مى كنم همه اش به من و شما مربوط است؛ اين جا از قول بزرگان دين قول مى دهم اگر شما از روزه، انتظار رؤيت حق را داشته باشيد و بفهميد رؤيت حق چگونه واقع مى شود، چيزى نمى گذرد كه احساس