صفحه ٢٢٦

مى فرمايد: اى پيامبر! وقتى سراغ مرا گرفتند، «من كه نزديك هستم». يعنى اين ها از طريق روزه دارى به جايى رسيده اند كه مى توانند بدون واسطه با خدا روبه رو شوند؛ چون نفرمود: اى پيامبر بگو من نزديكم، بلكه گفت: «فَانّى قَريب» يعنى اى بنده ى من كه دلت هواى مرا كرده و از پيامبر سراغ مرا مى گيرى، نگاه كن، ببين من كه نزديكم.
عرض بنده به عزيران اين است كه اگر امكان داشت معنى رؤيت را با گفتگو و مطالعه بفهميم خودشان به ما مى گفتند، و ديگر نياز نبود روزه بگيريم تا به آن برسيم. فرقِ دين دارى با تدريس و تعليم اين است كه معلم در كلاسِ درس، مى تواند مسائل قابل تعليم و تدريس را طرح كند و دانش آموز و دانشجو و طلبه هم آن ها را بفهمند، اما بسيارى از مسائلِ دين گفتنى نيست، به جنبه ى «شدنى» ما بستگى دارد، بايد تغييراتى در وجود و شخصيت انسان پديد آيد تا به آن حقايق برسد. پس خطاب به ملكوت ماه رمضان همنوا با حضرت سجاد (ع) بگو:
اى ماه رمضان! چه خوش آمدى! اى آسمان نور! از سياهى خوردن، بسى خسته شده ايم، ما را به سوى روشنايى رؤيت بكشان.
وقتى با روزه دارى، امساك از خوردن محقق شد و از آنچه بايد امساك كنيم، امساك كرديم و بدن به مقام روزه دارى وارد گشت، روزه ى روح شروع مى شود، كه عبارت است از نظر نكردنِ روح به هر چيزى كه مخالف رضاى خداست.
شايد بتوان گفت نخوردن از مقدمات روزه است. زيرا بعد از نخوردن، حقيقت و بركات روزه براى قلبِ سالك ظهور مى كند. بزرگان دين مى گويند: پس از آن كه شما وارد روزه ى بدن شدى، تازه روزه ى روح