صفحه ١٢

مى رود و بر اين مبنا جايگاه «جوع» و «صوم» را مشخص مى نمايد. هنر اين نوشتار آن است كه ابتدا بين «جوع» و «صوم» و «ماه رمضان» تفكيك قائل شده تا خواننده بتواند از هركدام بهره ى لازم را نصيب خود بنمايد.
2- كتاب متذكر اين نكته است كه حقايق، پديده هاى نورى عالم هستند كه به جهت نحوه ى وجودىِ برترى كه دارند همواره در تجلى اند و لذا اگر انسان بتواند حجاب هاى بين خود و آن ها را كنار بزند جان او تحت تأثير تجليات نور آن حقايق قرار مى گيرد و از كمالات مخصوصى كه هر حقيقتى با خود دارد بهره مند مى شود. سپس به اين نكته مى پردازد كه روزه دارى از موضوعاتى است كه اگر در زندگى انسان ها جاى خود را باز كند موجب مى شود تا آنچه عقل فهميد، دل احساس كند.
3- سخنران محترم بر اين نكته تأكيد دارد كه اگر كسى زيبايى زندگى را در گرسنگى نديد هنوز سالك نيست و نمى تواند حركت به سوى مسيرى را شروع كند كه به مقصد متعالى جان او راه دارد و نشان مى دهد آن هايى كه به جايى رسيده اند تمام عمر با گرسنگى مأنوس بوده اند، آن ها غذا نمى خوردند كه سير شوند، غذا مى خوردند كه براى ادامه ى بندگى، قوّت بگيرند. مى گويد: اميرالمؤمنين (ع) يكى از خصوصيات شيعيان را آن مى دانند كه به جهت روزه دارى شكم هايشان به پشتشان چسبيده است. «1» و خداوند نيز به رسول خود (ص) مى فرمايد:
 «يَا