صفحه ٢٣

شود و جان او در مرتبه اى خاص از عالم وجود قرار گيرد كه تحت تأثير پرتو انوار غيبى باشد.
دانستنِ حقيقت، كار عقل است و انسان از طريق عقل آگاه مى شود چه حقايقى در عالم هستى وجود دارد، اما آن اراده اى كه سبب مى شود تا انسان به دانايى هاى متعالىِ خود بسنده نكند و با آن ها انس بگيرد، مربوط به روحيه ى عبوديت انسان مى باشد و انس با حقايق با به صحنه آمدن قلب، عملى مى شود. انس با حقيقت و اتحاد با آن كار قلب است و از طريق تعبد محقق مى شود و تفاوت فلسفه و عرفان در همين نكته است كه عرفان روح انس با حقايق را در انسان تقويت مى كند.
وقتى معناى تعبد روشن شد و توانستيم جايگاه آن را بشناسيم و به عنوان يك مبنا جهت فعليت دادن به باورهاى خود آن را وارد زندگى كرديم، در طول مباحث دائماً از زواياى مختلف متذكر آن خواهيم شد كه چگونه شريعت الهى در صدد است انسان ها از طريق تعبد با حقايق مرتبط شوند.
يكى از موضوعاتى كه اگر در زندگى انسان ها جاى خود را باز كند موجب مى شود تا آنچه عقل فهميد دل احساس كند، روزه دارى است.
اگر مبانى عقلى و قلبىِ روزه در كنار هم مطرح شود قلب و قالبِ روزه وارد زندگى انسان ها مى شود و بهره اى كه خداوند براى بندگانش اراده كرده ظهور مى كند و مسلّم اين هديه ى بسيار ارزشمندى است.
ابتدا بايد روشن شود نحوه ى وجود انسان در عالم چگونه است، آيا انسان در ذات خود چنين استعدادى را دارد كه بتواند با حقايق عالَم اعلا