صفحه ١٠٦

احساس امنيت نسبت به مكرالهى، خود از گناهان كبيره است. انسان اگر تمام عمر خود را به عبادت پرداخته باشد نبايد بدان خرسند باشد و به خود مغرور شود و از عاقبت كار خود مطمئن گردد. مغرورشدن و به خود باليدن در پيشگاه خداى متعال، گناه بسيار بزرگى است، بلكه بايد همواره خائف باشد كه اگر خدا يك لحظه او را به حال خود واگذارد به پايين ترين درجات سقوط مى‌كند.
از اينرو كسانى كه نزد خدا مقرّبترند، مانند انبيا و اوليا، ترسشان از خدا بيشتر است؛ آنان عظمت خدا را بيش از ديگران درك مى‌كنند و با وجود مقامى كه خداوند به آنها عنايت كرده است از اينكه حتى يك لحظه در برابر او مغرور شوند در هراسند.
از سوى ديگر، خداوند يأس از رحمت خود را از گناهان بزرگ به حساب آورده است. انسان هر قدر گنهكار باشد نبايد از رحمت خدا مأيوس گردد. رحمت الهى آن قدر وسيع است كه اگر انسان واقعاً توبه نمايد و به سوى او باز گردد مورد بخشش خدا قرار مى‌گيرد. آنگاه كه بنده نهايتِ ذلت خود را در برابر خداوند ابراز دارد و حالت خوف و رجاى او به كمال رسد، در مسير تكامل قدم گذاشته است:
اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْد مُؤمِن اِلاّ في قَلْبِهِ نُوران؛ نُورُ خيفَة و نُورُ رَجاء؛ لَو وُزِنَ هذا لَمْ يَزِدْ عَلى هذا وَ لَو وُزِنَ هذا لَمْ يَزِدْ عَلى هذا.(76) 
هيچ بنده مومنى نيست مگر آنكه در قلبش دو نور وجود دارد: نور خوف و نور رجاء؛ اگر سنجيده شوند هيچ يك بر ديگرى برترى ندارد.