دعا مىكنند، بيشتر متوجه نيازهاى مادى جسمانى، اجتماعى و... خود هستند و كمتر توجه دارند كه كسب فضايل اخلاقى نيز نيازمند درخواست از خداست؛ بلكه به همان اندازه كه فضايل اخلاقى از امور مادى برترى دارد، بايد براى به دست آوردن آن بيشتر و عميق تر دعا كرد.
ما معمولاً زمانى به سراغ دعا مىرويم و از خدا طلب كمك مىكنيم كه احساس كنيم وسايل مادى براى رفع آن حاجت در اختيار ما نيست.
«فاِذا رَكِبُواْ فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»(179)
زمانى كه در وسط دريا امواج خروشان و سهمگين بلند مىشود و انسان خود را در معرض غرق شدن مىبيند، آنگاه دست به دعا برمى دارد؛ وقتى كه با مشكل بزرگى روبرو مىشود و رفع آن را در توان خود نمىبيند، از خدا طلب يارى مىنمايد. در حالى كه بايد هر چيزى را كه طالبيم و بقاء آنچه را كه داريم تنها از خدا بخواهيم، زيرا عالم هستى تحت قدرت اوست؛ سر رشته دار همه اسباب و مسببات اوست و نيز آنچه خدا به ما عطا مىكند، خود ضمانت بقاء ندارد و بقاء آن به دست خداست. و از اين نظر تفاوتى ميان احتياجات پيش پاافتاده و نيازهاى معنوى و اساسى انسان وجود ندارد.
كارگرى كه صبح از خانه بيرون مىآيد تا براى كسب روزى حلال به كار خود مشغول شود، بايد بينديشد كه دست، پا، چشم، عقل، حيات و نعمتهاى بى شمار ديگرى كه در اختيار اوست، همه از جانب خداست و اگر
بر درگاه دوست
شرح فرازهایى از دعاى مكارم الاخلاق