مادى متوسّل مىشود و از همنوعان خويش كمك مىگيرد. انسان به طور غريزى، گرسنگى، تشنگى، نياز جنسى، احتياج به مسكن و ساير نيازهاى دنيوى و مادى خويش را درك مىكند و به دنبال تأمين آنها مىرود. از اينرو، به آن دسته از اسبابى كه اين گونه نيازهاى او را تأمين مىنمايد و چنين لذايذى را براى او به وجود مىآورد، همچنين به كسانى كه او را در اين راه كمك مىكنند و رنجها و دردهاى او را كاهش مىدهند، علاقمند مىشود و با آنها انس مىگيرد. معمولاً انس و علاقه انسان به زن و فرزند، دوستان و خويشان و به طور كلّى، به همه كسانى كه به شكلى در زندگى با او شريك هستند، به همين دليل است. امّا انس به امور مادى و دنيوى، توجّه انسان را از امور معنوى باز مىدارد و وى را غافل مىسازد. انسان از يك سو، تصوّر مىكند كه نيازهاى او منحصر به همين نيازهاى مادى و دنيوى است و از سوى ديگر، تصور مىكند كه تأمين احتياجات او از راه همين وسايل مادى و به وسيله همين افرادى است كه با آنها مأنوس مىباشد. اما از اين حقيقت كه نيازهايى كه او معمولاً با آنها آشنايى دارد بخش ناچيزى از نيازهاى او مىباشد غافل است؛ آن هم نيازهايى كه فقط مربوط به زندگى محدود دنياست. او نمىداند كه نيازهاى اصيل او چيزهاى ديگرى است؛ نيازهايى كه در ارتباط با عالم نامحدود آخرت مىباشد. به تصوّر انسان، افرادى كه در اين دنيا با او مأنوساند هميشه با او و همراه او هستند؛ اما بايد توجّه داشته باشد كه بدون ترديد، روزى خواهد رسيد كه همه آنها ما را رها خواهند ساخت.
همه ما كم و بيش با امور دنيوى و لذايذ مادى و با اشيا و افرادى كه
بر درگاه دوست
شرح فرازهايى از دعاى ابوحمزه ثمالى