باشند دچار اضطراب و نگرانى مىشوند، اما وقتى ياد خدا در قلبشان پيدا شد، آرامش و اطمينان خاطر خاصى براى آنان حاصل مىشود. قرآن در اين زمينه مىفرمايد:
«اَلَّذينَ امَنُوا وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبَهُمْ بِذِكْرِاللهِ، اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوب»؛(154)
آنها كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است. همانا تنها با ياد خدا دلها آرامش مىيابد.
همان گونه كه استنشاق هواى سالم موجب حيات و دوام زندگى ماست، ياد خدا نيز براى چنين مردمى موجب حيات دل است.
چنين افرادى چنان از غفلت از خدا گريزانند كه ما از مرگ. ما مرگ را فقط مرگ حيوانى و نباتى مىدانيم، اما اينان مرگ خويش را در غفلت از ياد خدا مىبينند.
گرچه اين حالت از مراتب والاى ذكر است و از مراتب قبل بسيار باارزشتر است، ولى در اين مرتبه نيز هنوز «من» مطرح است. يعنى انسان در اين حالت مىخواهد به ياد خدا باشد. و از ياد خدا لذت مىبرد. در واقع، با ياد خدا دل «خود او» آرامش مىيابد. به عبارت ديگر در اين حالت نيز انسان براى رفع نيازى (اما نيازى بالاتر از نيازهاى قبلى) به خدا توجّه دارد. براى رفع اين نياز و رسيدن به آرامش به خدا توجه مىكند لذا هنوز مرتبه اى از حبّ ذات وجود دارد.
ولى اگر انسان در راه معرفت به خداوند پيش رود، به جايى مىرسد كه ديگر توجّه ندارد كه خودش هم هست و نيازى دارد، بلكه تمام توجّه اش
بر درگاه دوست
شرح فرازهايى از دعاى ابوحمزه ثمالى