صفحه ٢٣٤

ما انجام مى‌دهيم، موجى سطحى است و عمق دلمان در جاى ديگرى است، الفاظ بر زبانمان جارى است ولى هزاران جاى ديگر فكر مى‌كنيم و وقتى به خود مى‌آييم كه عبادتمان به پايان رسيده است ولى گاهى ذكر و توجّه به خدا چون طوفانى سهمگين عمق دل را زير و رو مى‌كند و اثرى پايدار مى‌گذارد. از اين رو ذكر و توجّه همه مردم يكسان نيست.
در زمينه ياد خدا و توجه به او، مردم حالات گوناگونى دارند كه آنها را مى‌توان به چند دسته تقسيم كرد: يك دسته از مردم نه تنها از ياد خدا لذت نمى‌برند، بلكه ياد خدا موجب تنفّر قلب و دلتنگى آنان مى‌گردد. قرآن كريم درباره اينها مى‌فرمايد:
«وَ اِذَا ذُكِرَاللّهُ وَحْدَهُ اِشْمَأزَّتْ قُلُوبُ الّذينَ لايُؤمِنوُنَ بِالاْخِرَةِ»؛(152) 
مردمى كه به آخرت ايمان ندارند هنگامى كه از خدا به يكتايى ياد مى‌شود ملول و دلتنگ مى‌شوند.
دسته دوم كسانى‌اند كه وقتى نسبت به خدا احساس نياز مى‌كنند، كه گرفتاريهاى شديدى به آنها روى آورد و با اسباب عادى رفع نمى‌شود و يا دستشان از اسباب عادى كوتاه گردد به ياد خدا مى‌افتند و خدا را ياد مى‌كنند:
«فَاِذا رَكِبوُا فِى الْفُلْكِ دَعَوُ اللهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّيْهُمْ اِلَى البَرِّ اِذا هُمْ يُشْرِكونَ» ؛(153)
وقتى سوار كشتى شوند (و خود را در ميان امواج خروشان دريا گرفتار