ما انجام مىدهيم، موجى سطحى است و عمق دلمان در جاى ديگرى است، الفاظ بر زبانمان جارى است ولى هزاران جاى ديگر فكر مىكنيم و وقتى به خود مىآييم كه عبادتمان به پايان رسيده است ولى گاهى ذكر و توجّه به خدا چون طوفانى سهمگين عمق دل را زير و رو مىكند و اثرى پايدار مىگذارد. از اين رو ذكر و توجّه همه مردم يكسان نيست.
در زمينه ياد خدا و توجه به او، مردم حالات گوناگونى دارند كه آنها را مىتوان به چند دسته تقسيم كرد: يك دسته از مردم نه تنها از ياد خدا لذت نمىبرند، بلكه ياد خدا موجب تنفّر قلب و دلتنگى آنان مىگردد. قرآن كريم درباره اينها مىفرمايد:
«وَ اِذَا ذُكِرَاللّهُ وَحْدَهُ اِشْمَأزَّتْ قُلُوبُ الّذينَ لايُؤمِنوُنَ بِالاْخِرَةِ»؛(152)
مردمى كه به آخرت ايمان ندارند هنگامى كه از خدا به يكتايى ياد مىشود ملول و دلتنگ مىشوند.
دسته دوم كسانىاند كه وقتى نسبت به خدا احساس نياز مىكنند، كه گرفتاريهاى شديدى به آنها روى آورد و با اسباب عادى رفع نمىشود و يا دستشان از اسباب عادى كوتاه گردد به ياد خدا مىافتند و خدا را ياد مىكنند:
«فَاِذا رَكِبوُا فِى الْفُلْكِ دَعَوُ اللهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّيْهُمْ اِلَى البَرِّ اِذا هُمْ يُشْرِكونَ» ؛(153)
وقتى سوار كشتى شوند (و خود را در ميان امواج خروشان دريا گرفتار
بر درگاه دوست
شرح فرازهايى از دعاى ابوحمزه ثمالى