صفحه ٢١٠

چيزى گاهى فقط در دل است و گاهى علاوه بر دل به زبان نيز سرايت مى‌كند. وقتى شما مى‌گوئيد به «ياد» دوستم افتادم يا فلان حادثه و خاطره به «يادم» آمد، اين ياد امرى قلبى است كه در ذهن شما خطور كرده است. حقيقت ياد همين توجّه قلبى و حضور در دل است. گاهى اين ياد از دل به زبان سرايت مى‌كند، به دوست خود مى‌گوييد، «ذكر خير» شما بود. يعنى علاوه بر ياد قلبى، در زبان نيز اسم او برده شد. ذكر زبانى ناشى از توجّه قلبى است؛ تا ذهن انسان متوجه چيزى نشود بر زبان جارى نمى‌شود، لذا ذكر زبانى حاكى از توجّه قلبى كه حقيقت ذكر است مى‌باشد.
در اينجا خوب است اشاره كنم كه در امور عادى همواره ذكر زبانى همراه با توجّه قلبى است؛ امّا متأسفانه در مورد ذكر الهى، معمولاً اذكار ما بدون توجّه قلبى است. گاهى نماز مى‌خوانيم، قرآن مى‌خوانيم، اما چيزى كه اصلاً در ذهن و توجّه ما نيست «ياد» خداست. در حالى كه حقيقت و فلسفه نماز چيزى جز توجّه به خدا نيست. حتى هنگامى كه دعا مى‌كنيم و از خدا درخواست حاجت مى‌نماييم نيز به خدا توجّه نداريم. بسيارى از ماها وقتى كه نماز مى‌خوانيم، اگر كسى با چشم بصيرت بنگرد، كشكولى از زن و فرزند و كسب و كار و خانه و ماشين و پست و مقام و... مى‌بيند. مجموعه اى از اين خيالات هستيم. چيزى كه اصلاً وجود ندارد توجّه و ياد خداست.
به هر حال حقيقت ذكر همان توجه قلبى است. قرآن مى‌فرمايد:
«وَاذْكُرْ رَبَّكَ فى نَفْسِكَ تَضَّرُعَاً وَخيفَةً وَدُوْنَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ»؛(128)