بطور طبيعى، وقتى انسان عظمت الهى را به خوبى درك كند، احساس خودباختگى و كوچك بينى و خضوع و خشوع در او پديد مىآيد. اين حالت روانى در نهاد انسان نهفته است كه وقتى عظمتى را درك كرد در مقابل آن احساس خودباختگى مىكند. لذا كسى كه عظمت خدا را به درستى درك كند نمىتواند بدون خوف باشد. چرا اولياى الهى چنان خائف بودند كه گاه رنگ رخسارشان دگرگون مىشد. و گاه چنان بر خود مىلرزيدند كه قابل وصف نيست! آيا مىتوانيم از حضرت على(عليه السلام) و امام سجاد(عليه السلام) و نيز ساير ائمه معصومين(عليهم السلام) تصوير درستى بدون در نظر گرفتن حالات خوف آنها داشته باشيم؟
البته مؤمن ضمن اينكه چنين خوفى دارد، در عين حال چنان به رحمت حق اميدوار است كه گويى هيچ خطايى مرتكب نشده است.
امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد: از جمله وصاياى «لقمان حكيم» به فرزندش اين بود كه:
«خَفِ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ اَرْجُ اللّهَ رَجاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ» ؛(116)
آنچنان از خداى عز و جل بترس كه (گويى) اگر نيكيهاى جن و انس را انجام داده باشى باز خدا (به دليل بعضى از اعمال ناپسندت) تو را عذاب خواهد نمود و آن گونه به او اميدوار باش كه (گويى) اگر گناهان جن و انس را مرتكب شده باشى، خداوند از سر رحمت واسعه خويش تو را مورد رحمت قرار خواهد داد.
بر درگاه دوست
شرح فرازهايى از دعاى ابوحمزه ثمالى