اين دنياست كه عقوبت اعمال زشت انسان را به تأخير مىاندازد تا شايد باز گردد و از اعمال زشت خود پشيمان شود. لذا، نسبت به انسان گنهكار چنان رأفت و رحمت از خود نشان مىدهد كه وقتى همين انسان گنهكار به سوى او مىرود گويا دوستش به سراغ او آمده است؛ نمىگويد تو بودى كه بارها با من مخالفت كردى و مرتكب معصيت شدى. نه تنها او را طرد نمىكند، بلكه به گونه اى با او رفتار مىكند كه گويا اصلا گناهى مرتكب نشده است.
وقتى انسان به اين حقايق توجه كند جاذبه اى كه بين او و خدا وجود دارد تقويت مىشود و محبتش نسبت به خدا بيشتر مىگردد. لذا، دوست دارد كه بيشتر با خدا حرف بزند و با او انس بگيرد و آماده مىشود كه از كارهاى زشت خويش دست بكشد و از تعلقاتى كه به امور مادى و دنيوى دارد، صرف نظر نمايد؛ چرا كه مىفهمد تنها كسى كه با او رابطه حقيقى دارد خداست و بس. تنها كسى كه مىتواند اميدها را تحقق بخشد خداست و تنها او مىتواند حاجات انسان را برآورد. توجه به اين معانى لطيف موجب مىشود كه به تدريج، پرده هايى كه بين انسان و خدا وجود دارد از ميان برداشته شود و به قدر ظرفيت خويش، احساس كند كه به خدا نزديك است. خداوند نيز صداى او را مىشنود و آماده است كه به خواسته هاى او پاسخ مثبت دهد. در دعاى افتتاح، در توصيف خداوند مىفرمايد:
«...اَلْباسِطِ بِالْجُودِ يَدَهُ» ؛
آنكه دست عنايتش به جود و بخشش بر خلق گشاده است.
بر درگاه دوست
شرح فرازهايى از دعاى ابوحمزه ثمالى