صفحه ١٤٣

ما بايد به درون خويش بنگريم كه با چه انگيزه اى منتظر ظهور امام عصر عليه السلام هستيم؟ آيا نان صلواتى مى‌خواهيم يا از ظلم ستمگران به تنگ آمده ايم؟ آيا انجام وظايف دينى بر دوش ما سنگينى مى‌كند يا چون اسلام و مسلمانان در خطر قرار گرفته‌اند در انتظار فرج ايم؟ بايد بينديشيم و ببينيم كه انگيزه واقعى ما از انتظار، كداميك از اينهاست.
اگر انگيزه ما يكى از سه مورد اول باشد، در واقع، دل ما به حال خودمان سوخته است، نه ديگران! در واقع، ما انتظار راحتى خود را مى‌كشيم، نه ظهور حضرت حجّت(عج) را! اگر كس ديگرى، غير از امام عصر(عليه السلام) ، خواسته هاى ما را تأمين كند، ما مريد و علاقه مند به او خواهيم شد. بنابراين، امام زمان و ظهور ايشان براى ما موضوعيتى نخواهد داشت و مقصود اصلى تأمين راحتى خودمان است، نه چيز ديگر. انتظارى كه ناشى از راحت طلبى و تنبلى باشد، چه ارزشى دارد؟ اگر ما در انتظار روزى باشيم كه امام عصر ـ عجل الله فرجه ـ ظهور كند و بار وظايف از دوش ما برداشته شود، خود او با كفر و نفاق بجنگد، امر به معروف ونهى از منكر نمايد، كارها را اصلاح كند و سرانجام، ما وارث دست آوردهاى تلاش او باشيم تا بدون هيچ زحمت و رنجى از ثروتها و ديگر امكانات دولت اش بهره بردارى نماييم، چنين انتظارى بى ارزش است و امتيازى به حساب نمى‌آيد. انتظارى واقعى و با ارزش است كه انسان براى پيروزى و عظمت اسلام و گسترش آن در انتظار فرج باشد و ظهور حضرت مهدى(عج) را بخواهد. اين انتظار باارزش و انتظارى واقعى است و روايات بر ارزش والاى آن دلالت دارد. گرچه در سايه حكومت و انقلاب