اظهار زبانى يا نشان دادن با اعضا و جوارح. ركوع و سجود نيز اگر عبادت به حساب مىآيند به اين دليل است كه بيانگر اين حالت قلبى است: اظهار ذلّت در مقابل عظمت بيكران الهى. ذكر زبانى نيز گوياى اين حقيقت است.
اصل همه عبادات و روح آنها همين توجّه قلبى است و حركات و ذكر زبانى جلوه اين حقيقت است. دعا نشان دهنده اعتقاد به مالكيت، ربوبيت، عزّت و قدرت الهى در عمل است.
كسى كه دست خويش را به درگاه الهى دراز، گردن خود را كج و سر خود را خم مىنمايد، روى به خاك مىسايد و اشك از ديدگان سرازير مىكند و با دعاى خود از او حاجت مىخواهد، در عمل نهايت شكستگى و تذلّل خود را در برابر عظمت الهى نشان مىدهد؛ خود را فقير، ضعيف، ذليل و بيچاره و خدا را غنى، قوّى، عزيز و قادر مىبيند و با حالت خود اين حقيقت را بيان مىكند.
گرچه دعا در ظاهر درخواست رفع نيازهاى مادّى و معنوى است، ولى در واقع، اعتراف به بندگى، فقر و عجز انسان است. درست است كه معمولاً دعا به شكل تكلّم الفاظ است؛ اما الفاظ از ما فى الضمير حكايت مىكنند و خود از اصالتى برخوردار نمىباشند و اين گونه نيست كه نوع اين الفاظ يا نحوه اداى آنها تأثيرى در حوادث جهان داشته باشد، كه هر كس كه اين الفاظ را تلفّظ نمايد مؤثر باشد.
به عبارت ديگر، دعا امرى است قلبى و زبان فقط از آنچه در دل است حكايت مىكند. پس دعا بايد از دل و جان انسان برآيد. تلفّظ برخى
بر درگاه دوست
بحثهايى درباره دعا