صفحه ٧٦

است بى مقدار مى شود. اقتصاد بازار يعنى در آمد پولى، اقتصاد پايه يعنى گذران زندگى. بسيار تجربه كرده ايد كه درآمدِ بعضى از خانواده هاى روستايى زياد نيست ولى زندگى شان خوب مى چرخد. در دوران گذشته چون مادر در خانه حضور فعالِ اقتصادى داشت زندگى به خوبى مى چرخيد بدون اين كه پول زيادى وارد خانه شود، زنان هميشه با يك نوع توليد و ترميم رابطه داشتند. مصرف كالاها و غذاهاى بيرون خانه آن قدر زياد نبود كه نياز به پولِ زياد باشد. آنچه امروز در خانواده هاى ما نقش بازى مى كند قدرت خريد كالاهاى بيرون خانه است و نه برنامه هاى مادران. در چنين شرايطى است كه اعتبار و موقعيت زن در تمام سطوح زندگى اجتماعى خدشه دار و بى مقدار مى گردد. وقتى «قدرت» ملاك ارزش شد بخواهيم و نخواهيم زنان از ارزش واقعى خود فرو مى افتند. به طورى كه عموماً در غرب حقوق زن ها در همان مقام و پستى كه مردها هستند يك سوم كمتر است. گارودى در همان كتاب مى گويد: «در نظام سرمايه دارى نه تنها كار زنان در خانه جزء توليد ناخالص ملى به حساب نمى آيد، حتى وقتى زنان از كار بى مزد خانه فارغ مى شوند و مايل به انجام كار در خارج از خانه هستند در اكثر موارد كم درآمدترين و بى كيفيت ترين كارها به آنان واگذار مى شود. در فرانسه كمتر از 4% رؤساى مؤسسات زن هستند، در عوض 70% كارمندان ادارات و 80% پرسنل خدماتى را زنان تشكيل مى دهند. در مجموع مزد زنان 30% كمتر از مزد مردان است» «1» اصلا جنس نظام سرمايه دارى در راستاى كم بهادادن به