صفحه ٧٥

كه زنان غربى مى گويند ما در ازدواج ناموفق بوده ايم چون مردها با ما هماهنگى ندارند و به اصطلاح مردها اسباب دست زن ها نشده اند و از آن طرف اگر مردها با فرهنگى روبه رو شدند كه بايد كار مرد، اطاعت از دستورات گاه و بيگاه زنان باشد، عرصه براى مرد تنگ مى شود، و ترجيح مى دهد بدون تشكيل خانواده با هر زنى كه خواست مرتبط باشد و اين در عمل به ضرر زنان تمام مى شود، و همان طور كه آقاى سيرايت ميلز مى گويد: «زن در آمريكا يا برده است، يا بازيچه تبليغات و يا عروسك دل ربا». لذا ديگر هويت اصلى زن مطرح نيست كه بخواهد با حفظ آن هويت و با قوام بودن مردان در خانواده، هركس به بهره روحانى كه بايد برسد، برسد. اين جاست كه آن آقا مى گويد شما ديگر ازدواج موفق در غرب نخواهيد داشت.
وقتى ما آيات 32 و 35 سوره نساء را كنار بگذاريم ديگر جايگاه زن گم مى شود و بر خلاف ظاهر كه خواستيم حقوق زن را احيا كنيم، همه چيز مردانه مى شود، حتى قضاوت در مورد زنان، آقاى رُژه گارودى مى گويد: «وقتى اقتصادِ بازار بر اقتصاد پايه برترى پيدا كرد اعتبار و موقعيت زن در تمام سطوح زندگى اجتماعى خدشه دار مى شود» «1» چون در اقتصاد بازار كار زنان در منزل كه عموماً يك سوم اقتصاد ملى جامعه را تشكيل مى دهد، به چيزى گرفته نمى شود و ارزش هاى مردانه حكومت مى كند، «قدرت» ارزش است و نه «خدمت». وقتى پول در صحنه است «قدرت» در صحنه است و عالَم داخل خانه كه در آن «خدمت» حاكم