صفحه ٦٧

أَمْوَالِهِمْ»؛ مردان قوام زنانند به دليل آن كه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و نيز به دليل آن كه از اموالشان خرج مى كنند. يعنى بر اساس آن كه به هر كدام برترى هايى داديم، در همان راستا و به جهت آن كه مردان مسئول امور اقتصادى خانه اند، مسئوليت خانه به عهده ى مردان است. همان طور كه زن ها را امتيازاتى دادند تا در اين مسئوليت كمك كار مردان باشند، و در همين راستا به مردان امتيازاتى داده اند كه قوام زنان و خانواده باشند و در مسئوليت تربيتى زنان كمك كار آن ها باشند. مثل اين كه بنده معلم هستم و آن آقا مكانيك است، او بايد ماشين سوارى مرا تعمير كند و من هم فرزند او را درس بدهم، آن آقاى مكانيك مى شود قوام من در تعمير ماشين و من هم مى شوم قوام او در تعليم به فرزندش، آيه مى فرمايد: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»؛ قوام زنان به مردان است در دو چيز؛ يكى «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ به جهت توانايى هاى خاص كه در مسئله خانواده به مرد داده اند و لذا مرد بايد مسئوليت خانواده را بپذيرد. مثل شجاعت كه در اثر آن مرد بتواند جلوى دشمن بايستد و مانع تجاوز به زنِ خانه شود و حتى خود را به كشتن دهد ولى اجازه ندهد به حريم خانواده تجاوز كنند.
در قبال ظرائفى كه براى تربيت فرزند به زن دادند، توانايى هايى هم براى مديريت خانواده به مرد دادند. حالا چرا مرد بايد مدير خانواده باشد؟ يكى به دليل خصوصياتى كه عرض شد و ديگر «وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ به جهت آن كه خرج خانه به عهده ى اوست. و لذا براى انجام مسئوليتى كه به عهده دارد بايد اختياراتى نيز داشته باشد.