صفحه ٦٤

است. در سمينار زنان جهان در فرانسه دغدغه آن سمينار اين بوده كه چرا مردها مى توانند چند زن بگيرند ولى زنان نمى توانند چندتا شوهر بكنند؟ ما فعلًا بحث در خوبى و بدى موضوع نداريم، بحث ما اين است كه اگر زن بتواند چند شوهر بكند آيا آن وقت به كمال مربوطه اش دست مى يابد؟ آيا خداوند چون ابعاد روحى زن را مى شناخته و مى خواسته است كه به كمال مربوطه اش دست يابد مى فرمايد چند شوهر نكند يا اين كه خدا مى خواسته زن را محدود نمايد؟ اين اشكال علاوه بر موضوع گم شدن ارتباط نسل هاست كه ديگر در چند شوهرى زنان، هيچ كس نمى داند پدرش چه كسى است. دين با علم الهى به ابعاد كمالى زن، موضوع را بررسى مى كند، ولى نهضت زنان جهان با خرد و عقل بشرى مرد و زن را بررسى مى كند، آن هم از ديد ميل هاى سطحى و احساسى.
مگر كار مردان درست است كه هرطور و هرچند همسر كه خواستند اختيار كنند، يا اسلام براى موضوع چند همسرى شرايط خاص گذاشته است؟ به قول علامه طباطبايى «رحمة اللّه عليه» وقتى در جامعهْ زنانِ بسيارى بى شوهر باشند در آن شرايط است كه اسلام اجازه مى دهد مرد با آن زنان ازدواج كند تا علاوه بر سرپرستى آن ها، از خطر به فساد افتادن آن ها در جامعه جلوگيرى نمايد. وقتى زنانِ بى شوهر در تحت سرپرستى مرد خاص قرار نگيرند خطر به انحراف كشيدن مردان زيادى نيز هست و لذا همان خانمى كه مانع همسر دوم شوهرش مى شود زمينه ى آلوده كردن شوهر خود و شوهر بقيه زنان را از جهتى فراهم كرده است. آيا جواز ازدواج با بيش از يك همسر در شرايط خاص، به نفع مردهاست و يا به نفع زن ها؟