صفحه ٢٨٩

به زنجير بدل نكنيد كه پاى هر دو بدان گرفتار شود و هركدام مانع رفتن ديگرى گردد. «از نان خود به هم ارزانى داريد، اما هر دو از يك قرص نان تناول نكنيد. امان دهيد هريك در حريم خلوت خويش آسوده باشد و تنها». «1»  «دل سپردن، آرى؛ حكايتى است دلپذير، ليكن دل را نشايد به اسارت دادن در ميانه ى همراهى، اندكى فاصله بايد، كه پايه هاى حايل معبد، به جدايى استوارند». «2» خدا دو زوج را گرد هم آورد تا در حصارِ محرمِ خود، راز جان هاى يگانه را از بيگانه پنهان نمايد.
 «هُوَالَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ الَيْهَا ...» «3» اوست خدايى كه همه ى شما را از گوهرى واحد آفريد و از همان گوهرِ واحد همسرش را نيز آفريد تا در كنار او آرام گيرد و در آرامش به سر برد.
خانه؛ محيط خوشِ آرامشى است كه توان شناسايى انسان را به خودش ارزانى مى دارد، كه تو تا كجا مى توانى در درون خود بالا روى، و همسر تو بستر چنين آرامشى را براى تو فراهم كرده است.