صفحه ٢٢٦

طبق آمارها در دنياى مدرن، گسستگى خانواده ها ديگر يك مشكل اجتماعى نيست، بلكه يك «بحران» است. «در آمريكا سال 1988 براساس آمار گزارش شده، از هرسه ازدواج، بيش از يكى به طلاق انجاميد. در تحقيق ديگرى توسط مارتين و بامپاس، دوسوم ازدواج ها در آمريكا در سال 1989 به طلاق انجاميد. در سال 1980، 40% كودكان سوئدى از مادران بى شوهر زاده شدند. در فرانسه در سال هاى 1982 و 1986 شمار اين كودكان تا 50% افزايش داشته است. در آمريكا در سال 1989 يك ميليون كودك از مادرانى متولّد شده اند كه هرگز ازدواج نكرده اند. در سال 1985 در فرانسه 27% مردان 40- 30 ساله و 26% زنان 34- 30 ساله تنها زندگى مى كنند». «1» اين آمارها نمونه بسيار مختصرى از وضع گسستگى خانواده در جهان غرب است. «نيمى از ازدواج ها در اتريش به طلاق منجر مى شود و زندگى متوسط اتريشى ها به طور متوسط 5/ 9 سال دوام دارد، كه البته در كشور آمريكا، وضع بسياراز اين هم بدتر است». «2»
 «از 1960 تا 1990 تولدهاى نامشروع در امريكا 400% افزايش يافته است. درابتداى قرن 21 از هر دوكودك امريكايى يكى نامشروع به دنيا مى آيد، 80% مادرانى كه اين فرزندان را به دنيا مى آورند گرفتار فقر مى شوند. در امريكا روزانه 1300 كودك نامشروع به دنيا مى آيد و 1100 كودك ديگرسقط مى شوند». «3»