صفحه ٢٠٥

ممكن است تصورتان اين باشد كه اين طور طرح كردن خانواده يك حالت آرمانى و دور از واقعيت است. زيرا نمونه هايى كه در خانواده هاى خودمان بين پدر و مادرها سراغ داريم اين طورها نيست. در صورتى كه به نظر بنده اگر دقيق بررسى فرماييد و خانواده هاى خودتان را با زندگى هاى دنياى جديد كه هيچ جنبه ى دينى در آن نيست، مقايسه كنيد مى بينيد به صورت نامرئى روح توحيد و جنبه ى تذكر الهى در آن ها با كم و زيادش، حاكم است. اسلام روى هم رفته در جامعه اسلامى خانواده ها را به بستر توحيدى مى كشاند. بحران به دست آمده در پنجاه ساله ى اخير نگذاشته تا از اسلام درست بهره گيرى كنيم، همان طور كه از نمازمان نتوانسته ايم در راستاى دورى از فحشاء و منكر درست بهره گيرى نماييم. با اين حال همين امروز اكثر خانواده هاى سنتى در يك بستر توحيدى تنفس مى كنند، هرچند غرب زدگى آن ها در بى رنگ كردن تأثير اسلام بى نقش نيست، ولى وقتى با خانواده هايى كه تماماً تجددزده شده اند مقايسه مى كنيد، تأثير نور توحيد بسيار محسوس مى شود. اين طور نيست كه غرب توانسته باشد تمام حيات توحيدى خانواده هاى ما را بگيرد.
هنوز در جامعه ى ما به ازدواج به عنوان يك سنّت نبوى نگريسته مى شود. همين حالا كه بحث ازدواج پيش مى آيد حتى در بين خانواده هايى كه از بسيارى جهات از دين فاصله گرفته اند ازدواج را به عنوان يك سنّت نبوى در جلوى خود دارند، نفسِ چنين نگاهى به ازدواج، هرچند ضعيف، ولى بالاخره رنگ توحيدى آن را مى پذيرد. مى بينى همان دختر و پسرى كه با هم بر خلاف دستورات دين دوست