صفحه ١٩٨

باشند به خصوص زن ها كه بيشتر سعى مى كنند آن محبت اوليه باقى بماند، بايد اين جا بيشتر متوجه باشند؛ آن محبت در حركات مردان باقى است، هرچند در كلمات شوهرشان اظهار نمى شود. مثلًا؛ اگر مرد بفهمد كه همسرش زردآلو دوست دارد مثل قبل وقتى زردآلو مى خرد، نمى آيد بگويد «چون زردآلو دوست داشتى، برايت خريدم». ولى مى بينى تا آخر عمر، پير هم كه شده، همين كه زردآلوها به بازار آمد، براى همسرش زردآلو مى خرد. اين نشان مى دهد كه آن وفادارى هنوز هست، اما مثل قبل نمى آيد بگويد «اين زردآلو را براى شما خريده ام»، مى رود و آن ها را در آشپزخانه مى گذارد. اين هنر زن است كه بفهمد، پس آن محبت اوليه مانده است. حركات مرد نشان مى دهد تمايلات همسرش برايش مهم است و تا آخر عمر سعى مى كند آن را رعايت كند تا از اين جهت او در رفاه باشد. زن هم كه غذا را مى پزد، تا آخر عمر سعى مى كند به ميل شوهرش غذا بپزد. البته زن ها در ارائه ى عشق هنرمندترند، مگر بعضى از آن ها كه متأسفانه در اين امر شكست خورده اند. هر اندازه عقل معاش بر زندگى غلبه كند احساسات و صفا كم مى شود و امروزه شرايط طورى شده كه متأسفانه نه تنها مردها كه زن ها هم بدجورى عقل معاش بر عواطف شان غلبه كرده است. در شرايط جديد نه تنها عقل به معنى واقعى آن در حدّ عقل معاش پايين آمده، عشق هم در حدّ احساساتى كه يك دختر و پسر با يك نگاه به همديگر نسبت به هم علاقه پيدا مى كنند، پايين آمده است.
ما الآن قالب صحيحى جلوى چشممان نيست كه بگوييم اين نوع ارتباط، عشق مورد نظر ما است، همان طور كه «عقل حِكمى» به «عقل