صفحه ١٨٦

در زير سايه آن نفى شوند، هرچه در زندگى جلو برويم به بحران و عدم رضايت مى رسيم، حال يا در نهايتْ ظرفيت مان تمام مى شود و كار به طلاق مى كشد و يا «كج دار و مريز» زندگى را ادامه مى دهيم.
اين كه مى بينيد امروزه طلاق وسعت پيداكرده است، به دليل غفلت از سازمان دهى هسته توحيدى خانواده است، از طرفى هر كدام از زن و مرد شديداً در راستاى رشد فرديت، يك خودِ فربه پيدا كرده اند، و از طرف ديگر معنى زندگى توحيدى برايشان گم شده است. فكر مى كنم در بحث «عوامل بحران خانواده و راه نجات از آن» موضوعِ هسته توحيدى خانواده تا حدّى تبيين شده است. در آن جا روشن شده كه چرا خانواده امروزى در نفى هوس هاى سرگردان و كنترل وَهم موفق نبوده است، زيرا اگر خانواده آن طور كه بايد و شايد تشكيل نشود و زن و شوهر به نقش جديد خود در تشكيل خانواده آگاهى پيدا نكنند، اگر هم در اسرع وقت طلاق صورت نگيرد يك عمر در عين جدايى در كنار همديگر هستند، مثل دو شريك كه هركدام به فكر سود خود مى باشد، حال يا مثل دو گرگ همديگر را تحقير مى كنند و مى درانند، و يا مثل دو خوك فقط به لذّت جنسى نسبت به همديگر فكر مى كنند. اين نوع كنارِ هم بودن غير از زن و شوهرى است كه هركدام سود خود را در تعالى ديگرى مى جويد، و هركدام مى خواهد شمعى شود تا جلوى پاى ديگرى را روشن كند و به عبارت ديگر آينه و مرآت يكديگر باشند، هرچند ممكن است اين آينه ها گاهى كدر شود و به خوبى، خوبى ها و ضعف هاى همديگر را ننمايانند، ولى اگر همواره آينه همديگر باشند، اين كدورتِ موقتى اشكالى پيش نمى آورد، بالاخره آينه