صفحه ١٣٧

موجود باشد، در چنين حالتى ديگر بدون هيچ دغدغه اى راه پر نتيجه اى را در پيش گرفته اى. آرى اگر توانستى به نور آيه فوق خود را اين طور تعريف كنى، راه را پيدا كرده اى، به خود فهمانده اى من كارم در اين دنيا آن كارهايى است كه حق برايم روشن نموده است. لذا چون كارتان كار حقى است در مشغله هاى زندگى آنچنان لغزيده نمى شويد كه ارتباط شما با خدا قطع شود و گرفتار كارهاى روزمرّه گرديد. بزرگان ما هم مثل من و شما فعاليت هاى مربوط به زندگى زمينى را دارند، هم غذا مى خورند هم كار و كاسبى دارند ولى توانسته اند قلبشان را همواره در محضر حق نگه دارند و اين حالت بسيار گرانقدرى است، گفت:

         اول قدم آن است كه او را يابى             آخر قدم آن است كه با او باشى 

هنر بزرگان در اين است كه در هيچ حالى توجه قلبى خود را از نظر به خدا به جاى ديگر نمى اندازند و در هيچ حال از آن عالَم خارج نمى شوند و از كارها و صحنه هايى كه خطر بيرون آمدن از آن عالَم را دارد سخت پرهيز مى كنند. دائماً بايد به قلبمان القاء كنيم كه خداوند فرمود: هر كس در اين دنيا عمل صالح انجام دهد و مؤمن هم باشد به حيات طيب مى رسد، و زندگى ما جز اين نيست. حاصل چنين رويكردى شروع زندگى حقيقى است. در چنين فضايى اگر انسان در سخت ترين صحنه هاى زندگى قرار گرفت كه قلب هر انسانى را مى ربايد، او در آرامش كامل مستقر است و قصه اش قصه انسان هايى مى شود كه خداوند در وصف آن ها فرمود: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ