صفحه ١٣٦

چگونه راهِ به سوى خدا جلو قلبتان باز مى شود. مثلًا بخواهيد در نمازتان تشهد را با حضور قلب بخوانيد، بگوييد فعلًا كار من در اين دنيا اين است كه تشهد خود را بخوانم، اصلًا زنده ام براى همين كار، به خودمان بفهمانيم در حال حاضر كار ما همين است. باز در وقت ركوع بفهميم كار ما همين ركوع كردن است، اگر اين حالت را آرام آرام بعد از مدتى به خود بفهمانيد، ملاحظه مى كنيد كه تمام وسوسه ها چون دودى بر هوا مى رود، شما مى مانيد و نظر به زيبايى هاى عالم معنى، و آرام آرام نزديك شدن به «حيات طيبه». حيات پاكى كه از هرگونه وَهميات و وسوسه مبرّا است. در چنين فضايى مى بينيد به راحتى ارتباطتان با عالم غيب برقرار مى شود، ديگر قلب مشكلى ندارد. دليل موضوع هم از نظر علمى مشخص است زيرا تا انسان بى زمان نشود با عالم بى زمان نمى تواند ارتباط برقرار كند. اگر شما قبل و بعد را با خودتان به مسجد بياوريد، با توجه به اين كه قبل و بعد جنس ماده است و ماده با غيب سنخيت ندارد، لذا مى بينيد هرچه تلاش بكنيد نمى توانيد قلب را در حضور ببريد. تمام دستورات دين بر مبناى نظر به آيه فوق و امثال آن است و اگر آن دستورات عمل شود به نتيجه فوق العاده ى «حيات طيب» مى رسيد. اين آيه مى فرمايد اگر زندگى شما اين شد و خود را اين طور تعريف كردى كه آمده اى در اين دنيا تا عمل صالح انجام دهى، عملى كه جنبه ى الهى در آن مطرح باشد و قلب در حين عملْ نظر به حق داشته باشد، اگر آن عمل و فعاليت در بازار و كسب و كار هم باشد، و علاوه بر حُسن فعلى و پسنديده بودن عمل از نظر شرعى، حُسن فاعلى هم داشته باشد و طرفِ ايمان به حقايقِ عالم در آن